۱۴۰۴ مرداد ۳, جمعه

اکو-ملت: بازاندیشی ناسیونالیسم کوردی در بستر گفتمان اکوسوفیک

 






شاهو حسینی

برای بسیاری از جوامع، محیطزیست مفهومی زیستی یا زیباشناختی دارد: منبعی طبیعی، نیازمند حفظ و مراقبت. اما برای کوردها، محیطزیست صر فا"طبیعت" نیست. جنگلها، کوهها، رودها و خاک، فقط جغرافیا نیستند؛ آنها حاملان هویت، حافظه جمعی، هویت تاریخی و میدانهای مقاومتاند. در این نوشتە با تکیه بر مفهوم "اکو-ملت"، که به بازاندیشی رابطه ملت با زیستبوم در سطحی گفتمانی و فلسفی میپردازد، نشان میدهیم چگونه ناسیونالیسم نوین کوردی بهتدریج از یک پروژه صرفا سیاسیاتنیکی به یک میدان اکوسوفیک بدل میشود: میدانی که در آن طبیعت، سوژه و حافظه، در هم تنیدهاند.

۱. از جغرافیا تا هویت: طبیعت به‌ مثابه بدن سیاسی

در گفتمان کلاسیک ناسیونالیسم کوردی، سرزمین عنصر بنیادین است: خاک، کوه و زبان، نمادهای مقاومتاند. اما امروز، این خاک دیگر صرفا میدان نبرد نیست، بلکه خودش به یکی از بدنهای درگیر مبارزه تبدیل شده است. در این نگاه، طبیعت (ژینگە) یک موجود بیجان نیست، بلکه بخشی از تن ملت است. جنگلهای زاگرس، بهمثابه ریههای هویتی ملت کورد، وقتی میسوزند، مردم حس میکنند بخشی از خودشان در حال خفگی است. این پیوند میان بدن انسانی و بدن سرزمینی، صورتبندی جدیدی از ملت را ممکن میسازد؛ ملتی که بدنش، خاک و درختان زاگرس است.

۲. محیط‌ ‌‌زیست به مثابه عرصه مبارزه گفتمانی

از منظر تحلیل گفتمان، آنچه در کوردستان رخ میدهد، صرفا "سوختن جنگل" یا "فعالیت داوطلبانه محیطزیستی" نیست. این رخدادها به میدانهای معنایی بدل میشوند که در آنها قدرت، ارزش و هویت درگیر کشمکشاند. در این چارچوب: آتشسوزی جنگلها نه یک حادثه طبیعی، بلکه نمودی از بیتوجهی سیستماتیک دولت-ملت مسلط است.   فدا شدن فعالان محیطزیست، شکل نوینی از "شهادت مدنی" را می‌سازد، شهادتی نه با تفنگ، که با شیلنگ آب و دستان خالی. 
 
تشییع جنازەها با شعارهای ملی کوردی، نوعی بازگشت بدن مرده به بستر گفتمان هویتیـملی است؛ بدن سوختهای که خاک را حیات ومعنا میبخشد.

۳. زن، درخت، خاک: پیکربندی نوین مقاومت

در ناسیونالیسم کلاسیک، قهرمانان اغلب مرد و مسلحاند. اما در ناسیونالیسم امروزین کوردی، زنانی که برای زبان میجنگند، فعالانی که در جنگلها جان میدهند، و درختانی که میسوزند، همه به پیکرههای مقاومت بدل شدهاند. در این خوانش

  زن:نماد زندگی و رهایی

  درخت:نماد ایستادگی و حافظه 

 خاک:بستر هویت و مرگزندگی 

این سه، نهتنها استعاره نیستند؛ بلکه هرکدام "سوژهای سیاسی"اند که به بازتعریف مقاومت کمک میکنند. آنها بدنهاییاند که میسوزند، ریشه میدوانند، و سخن میگویند.

۴. ناسیونالیسم سبز و اکو-ملت: در پرتو اکوسوفی گتاری

در فلسفهی معاصر محیطزیست، محیط نهفقط مکان، بلکه ساختاری از روابط درهمتنیده میان انسان، خاک، زبان، حافظه و قدرت است. فلیکس گتاری، فیلسوف فرانسوی، در مفهوم"اکوسوفی" از سه سطح اکولوژی سخن میگوید: اکولوژی ذهنی، اجتماعی و محیطی. از این منظر، اکو-ملت کوردی پروژهای است که این سه سطح را درهم میتند: 
 
درخت سوخته = نماد بحران محیطی 

زبان سرکوبشده = بحران ذهنی/فرهنگی

کنش داوطلبانه مردم = اکولوژی اجتماعی مقاومت 

در کوردستان امروز، ناسیونالیسم کوردی در حال دگردیسی به یک پروژهی اکوسوفیک است. کسی که برای درخت میمیرد، برای حافظهی تاریخی، زبان مادری و آیندهی زیستپذیر ملتش جان میدهد. او صرفا یک کنشگر محیطزیستی نیست؛ بلکه سوژهای در دل پروژهی بقای ملیـاکولوژیکی است.


از آتش تا آگاهی، از خاک تا ملت

مفاهیمی مانند «ئاگری»، «ئاو»، «ئاوال»، «خاک» در حافظه‌ی زیسته کوردها، معنایی روحانی دارند. در کنار این معنای روحانی تجربه‌ی انضمامی کوردستان با استعمار اکولوژیک قرار دارد:سدسازی، تخریب جنگل‌ها، بمباران شیمیایی، کوچاندن روستاها، آلودگی محیط زیست توسط دولت‌ها. بە این ترتیب ناسیونالیسم کوردی بە مثابە روند هویت‌خواهی و هویت‌یابی کوردی در تار و پود ذهنی و عینی کوردستان جریان می‌یابد.

وقتی جنازهی یک فعال محیطزیست کورد بر دوش مردم حرکت میکند و در فضا شعارهای حماسی کوردی میپیچد، ما با لحظهای ساده مواجه نیستیم. این صحنه، محصول گفتمانی نوین است:  ملتی که میفهمد بقایش صرفا در پرچم، مرز و زبان نیست، بلکه در هر برگ درخت و هر مشت خاک تفتیدە شده است. اکو-ملت کوردی، بهمثابه صورتبندی نوین ناسیونالیسم، در همزیستی باطبیعت زاده میشود ملتی که بدنش، کوه است؛ حافظهاش، جنگل؛ و زبانش، باد.


شاهۆ حوسێنی: بەربەستێکی دەروونیی ناسیۆنالیزمی کوردی کێشەی هزری و گوتارییە، نەک بەتەنیا سیاسی

  دیمانە: حەسەن شێخانی ئاماژە : پرسی نەتەوە بۆ ئەو نەتەوانەی خاوەنی دەوڵەتی نەتەوەیی خۆیانن و ناسنامەی نەتەوەییان جێگیر بووە و هیچ مەترس...