۱۴۰۴ خرداد ۲۸, چهارشنبه

ملت‌سازی ناکام و فروپاشی در کشورهای چندملیتی: از شوروری و یوگسلاوی تا عراق، سودان و اتیوپی

 








شاهو حسینی

فروپاشی دولتهای چندملیتی در دوران پساجنگ سرد یکی از مهمترین روندهای ژئوپلیتیکی و اجتماعی قرن بیستم و بیستویکم بوده است. در این روند، کشورهایی که در ساختار خود دارای ترکیبی از ملتها، زبانها، دینها و هویتهای فرهنگی متفاوت بودند، پس از تضعیف انسجام ایدئولوژیک یا بحران در مشروعیت سیاسی، دچار فروپاشی ساختاری شدهاند. این فروپاشی نهتنها به معنای تغییر مرزهای سیاسی، بلکه بهمعنای بازسازی نظم جدیدی بر مبنای مطالبات هویتی و حق تعیین سرنوشت ملتهاست. از منظر جامعهشناختی، نظریههایی چون نظریهی "ملتسازی ناکام( (Failed Nation-Building  نشان میدهند که در غیاب یک هویت ملی مشترک، دولتها در درازمدت ناتوان از مهار نیروهای واگرا خواهند بود. در سطح فلسفی نیز، اندیشههایی چون مفهوم "حق تعیین سرنوشت"  از جان استوارت میل گرفته تا منشور ملل متحد، بنیاد گفتمان استقلالطلبی ملتها را تقویت کردهاند.

در جهان مدرن، دولت- ملتها زمانی مشروعیت دارند که بتوانند وحدتی میان اجزای متکثر خود ایجاد کنند؛ اما زمانی که ملتهای گوناگون درون یک کشور، احساس حذف، تبعیض یا سرکوب سیستماتیک داشته باشند، دولت دیگر بهمثابهی نمایندهی ارادهی عمومی تلقی نمیشود، بلکه به نیرویی سلطهگر بدل میگردد. اینجاست که انقلاب، گریز از مرکز، و سپس فروپاشی و بازتعریف مرزهای هویتی آغاز میشود.

در این نوشتار کوتاە، پنج مورد مهم از این روند بررسی میشود: فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی،یوگسلاوی، عراق سانترال، تجزیه سودان، و بحران جاری در اتیوپی. این موارد به ما امکان میدهند تا الگویی تحلیلی از فروپاشی دولتهای چندملیتی ارائه دهیم و پیامدهای آن را در سطح منطقهای و جهانی ارزیابی کنیم.

1-             شوروی: امپراتوری ملتها و انفجار هویتی:

اتحاد جماهیر شوروی پس از دههها کنترل سختگیرانه بر ملتهای متکثر خود، در سال ۱۹۹۱ فروپاشید. از دل آن، ۱۵ جمهوری مستقل سر برآوردند که امروز هرکدام کشوری دارای پرچم، پایتخت و دولت مستقلاند؛ از روسیه و اوکراین گرفته تا لیتوانی، آذربایجان و تاجیکستان. شوروی الگویی کلاسیک از امپراتوری چندملیتی بود که با سست شدن انسجام ایدئولوژیک و فشارهای اقتصادی-سیاسی، نتوانست مانع خودآیینی ملتها شود.

2-            یوگسلاوی کشوری چندملیتی در بالکان:

 از شش جمهوری تشکیل می‌شد: صربستان، کرواسی، بوسنی و هرزگوین، اسلوونی، مقدونیه و مونته‌نگرو. همچنین دو ناحیه خودمختار در صربستان وجود داشت: کوزوو و وویوودینا. ملتهای اصلی شامل صرب‌ها، کروات‌ها، بوسنیایی‌های مسلمان، اسلوون‌ها، آلبانیایی‌ها، مقدونی‌ها و دیگران بودند.

 عوامل کلیدی در فروپاشی

ناسیونالیسم اتنیکی (Ethnonationalism):بعد از مرگ تیتو در 1980، ایدئولوژی وحدت‌بخش ضعیف شد و ناسیونالیسم‌ در میان اتنیکها سر برآوردند. رهبران محلی (مثل اسلوبودان میلوشویچ در صربستان یا فرانجو توجمان در کرواسی) از ناسیونالیسم برای کسب قدرت استفاده کردند.

الف: فقدان هویت ملی مشترک:

 یوگسلاوی موفق نشد یک «هویت یوگسلاو» مشترک بسازد. مردم اول به اتنیکشان احساس تعلق داشتند، نه به کشور.

   ب: نابرابری اقتصادی:

 جمهوری‌هایی مثل اسلوونی و کرواسی نسبت به دیگر بخش‌ها (مثلاً کوزوو یا مقدونیه) ثروتمندتر بودند و احساس می‌کردند دارند هزینه بقیه را می‌دهند.

پ: مرکزگرایی صربستان:

صربستان تلاش کرد قدرت بیشتری در حکومت فدرال به دست آورد، که باعث ترس و واکنش منفی جمهوری‌های دیگر شد.

 ت: فقدان ساختار دموکراتیک پایدار:

حزب کمونیست یوگسلاوی عملاً تنها نیروی سیاسی بود و بعد از افول آن، خلأ قدرت به خشونت‌های قومی منجر شد.

در نهایت تشکیل کشورهای مستقل: اسلوونی، کرواسی، بوسنی و هرزگوین، مقدونیه (اکنون مقدونیه شمالی)، مونته‌نگرو، صربستان، و کوزوو پایان عمر یوگوسلاوی بود.

 

3-            عراق کشوری با تنوع قومی و مذهبی شدید

 عراق پس از جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی شکل گرفت. بریتانیا این سرزمین را در قالب قیمومت اداره کرد و در سال 1921 پادشاهی عراق را با پادشاهی از خاندان هاشمی تأسیس نمود. از همان ابتدا، عراق کشوری با تنوع قومی، مذهبی و زبانی بود. قدرت سیاسی در دست اقلیت عرب سنی قرار داشت، در حالی که اکثریت شیعه و کوردها در حاشیه بودند. در دهه‌های بعد، این نابرابریهای ساختاری منجر به تنشهای مزمن شد.

شکلگیری دولت عربی متمرکز

پس از سقوط پادشاهی عراق تبدیل به یک جمهوری متمرکز و اقتدارگرا شد که بر اعراب سنی تکیه داشت. صدام حسین (از 1979 تا 2003) پروژهی ملتسازی بر پایه «عربیت» را شدت بخشید.کوردها و شیعه‌ها را همزمان با این پروژه، سرکوب نمود. قیامهای شیعیان در جنوب و شورشهای مکرر کوردی با خشونت پاسخ داده شد. عملیات انفال در اواخر دهه 1980 هزاران کورد را کشت و صدها روستا را نابود کرد.

شکست وحدت ملی

الف-  تقسیم مذهبی و طایفه‌ای (Sectarianism): بعد از سقوط صدام حسین در 2003، شکاف میان شیعه‌ها و سنیها به شدت بالا گرفت. دولت مرکزی شیعه‌محور شد و سنیها احساس به حاشیه رانده‌شدن کردند.

ب:  ناسیونالیسم کوردی: کوردها از سال 1991 (بعد از منطقه پرواز ممنوع) عملا خودمختار شدند. در 2005، اقلیم کوردستان در قانون اساسی عراق به رسمیت شناخته شد. در 2017 همه‌پرسی استقلال در اقلیم برگزار شد (۹۲٪ رأی مثبت)، اما دولت مرکزی و قدرتهای منطقه (ایران، ترکیه) آن را رد کردند.

 

پ: دولت مرکزی ناکارآمد و فاسد: دولت عراق به‌ویژه بعد از 2003 ضعیف، فاسد و ناتوان در تأمین خدمات و امنیت بوده. همین باعث بی‌اعتمادی شدید در تمام مناطق شده.

ت: دخالتهای خارجی (ایران، آمریکا، ترکیه): هر کدام از این کشورها از گروههای خاصی حمایت میکنند. مثلا ایران از گروههای شیعی، ترکیه از ترکمانها و آمریکا هم از کوردها.

ث: ظهور داعش و بحران امنیتی: از 2014 تا 2017، ظهور داعش و سقوط موصل نشان داد که ارتش و دولت عراق چقدر شکنندەهست. در نتیجه، بسیاری از گروهها به شبه‌نظامیان خودی (مثل حشد الشعبی یا پیشمرگه) تکیه کردند.

ج:  نبود هویت ملی فراگیر: هویت عراقی هرگز به درستی شکل نگرفت. مردم بیشتر به طایفه، مذهب یا ملیت خود احساس تعلق دارند تا ملت عراق.

 

4-              سودان ‌از جنگ داخلی تا تولد سودان جنوبی‌ در سال ۲۰۱۱

پس از دههها جنگ داخلی میان شمال عربتبار و مسلمان با جنوب سیاهپوست و عمدتاً مسیحی، سودان دچار انشعاب شد. ملت جنوب در یک همهپرسی با ۹۸.۸٪ رأی مثبت اعلام استقلال کرد و کشوری تازه به نام سودان جنوبی متولد شد. تجربه سودان نشان داد که سرکوب مزمن ملیتها، در نهایت به انفجار سیاسی و گریز از مرکز میانجامد.

5-                اتیوپی بمب ساعتی چندملیتی

اتیوپی امروز یکی از پیچیدهترین کشورها از نظر تنوع قومی و ملیست. نظام سیاسی آن، فدرالیسم قومیست؛ نوعی ساختار سیاسی که به ملتهای درون کشور حق خودگردانی منطقهای میدهد. با این حال، جنگ خونین تیگرای (۲۰۲۰۲۰۲۲) میان دولت مرکزی و جبهه آزادیبخش خلق تیگرای نشان داد که این ساختار شکننده است. مناطق دیگری چون اورومیا، سومالی و بنیشنقول نیز دچار بحرانهای مشابهاند. سناریوی فروپاشی اتیوپی و تولد چند کشور جدید دیگر، بیش از هر زمان دیگر محتمل شده است.

 

 

کلام پایانی


الگوی انقلاب - فروپاشی در کشورهای چندملیتی، دیگر صرفا تجربهای تاریخی نیست؛ بلکه یک ساختار تکرارشونده در جهان پساجنگ سرد است. زمانی که ملتهای متکثر درون یک کشور احساس حذف، تبعیض یا سرکوب ساختاری کنند، انقلاب به نقطه گریز و سپس تجزیه ساختاری منتهی خواهد شد. از شوروی گرفته تا سودان، و اکنون اتیوپی، همگی نشان میدهند که بدون بازسازی قرارداد ملی بر پایه برابری ملتها، دوام دولتها تضمینی ندارد،  بە نظر می‌رسد ایران نیز بە پایان خود باید سلام کند


لەدەسەڵاتەوە بۆ ئازادی: سەرلەنوێ وردبوونەوە لەمەجالەکانی یەکگرتوویی‌کورد

  (ڕەچەڵەک‌ناسی لێک‌دابڕاوی‌کورد) شاهۆ حوسێنی بەدرێژایی مێژووی هاوچەرخی کوردستان، یەکگرتوویی کورد و کۆمەڵگای کوردستان بەردەوام تەوەرەیەک...