۱۴۰۴ تیر ۲, دوشنبه

هویت ایدئولوژیک و امکان‌ناپذیری تسلیم در جمهوری اسلامی ایران


 







شاهو حسینی

یکی از مهمترین دلایل تقابل جمهوری اسلامی با اسرائیل،  نرمی نشان ندادن در مذاکرات با آمریکا و غرب و تلاش برای تحمل فشارها و تهدیدهای ایالات متحده آمریکا، نه فقط منافع استراتژیک یا نظامی، بلکه پیوند عمیق و ساختاری مسئله هویت ایدئولوژیک با رفتارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نظام است. در این نوشتە کوتاه تلاش می‌شود نشان دادەشود که چرا مسالحە یاتسلیم در برابر آمریکا، اسرائیل و غرب برای جمهوری اسلامی نهتنها ناممکن، بلکه بهمنزله خودکشی حیثیتی و فروپاشی نظم نمادینیست که انقلاب ۵۷ بر آن بنیان نهاده شده است.

1-        انقلاب ۵۷ بهمثابه گسست ایدئولوژیک

انقلاب ایران فقط تغییری در ساختار سیاسی نبود، بلکه ادعای گسستی ریشهای با نظم غربمحور، سکولار، و سرمایهداری جهانی داشت. در این چارچوب، ایالات متحده آمریکا نه فقط یک کشور، بلکه نماد «استکبار جهانی‌بود ؛ نیرویی که در ادبیات انقلاب باید با آن ستیزید. از این منظر، هویت جمهوری اسلامی برمقاومت در برابر آمریکاشکل گرفته است، و عقبنشینی از این تقابل، به معنای فروپاشی معنای وجودی نظام است.

2-         مقاومت، بهمثابه سرمایه مشروعیت

جمهوری اسلامی دو منبع اصلی برای بازتولید مشروعیت دارد: مشروعیت دینی (ولایت فقیه) و مشروعیت مقاومت.  در جهانی که روایتهای دینی به چالش کشیده میشوند، ایده مقاومت، بهویژه در برابر دشمن خارجی، ابزار اصلی بسیج سیاسی، اجتماعی و روانی تودههاو کسب محبوبیت بوده است. تسلیم در برابر آمریکا به معنای از دست دادن این سرمایه مشروعیتی و سست شدن انسجام داخلی در نیروهای نظامی و حامیان ایدئولوژیک است.

3-         هستی در برابر بقا: پارادوکس عاشورایی

در ذهنیت شیعی و فرهنگ‌بەاصطلاح شهادتمحور جمهوری اسلامی، مرگ بر زندگی اولویت دارد. از همین منظر، ایده تلاش برای بقا، امری منفور تلقی میشود. بهجای آن، ایستادگی(حتی اگر به جنگ یا تحریم ختم شود) صورتبندیای از وفاداری به حقیقت تلقی میگردد. اینجا با یک پارادوکس فلسفی روبهرو هستیم: نظامی که بقا میطلبد، اما حاضر است برای حفظ هویت خود، نابود شود.

4-         تسلیم بهمثابه گسست دومینویی

از منظر حاکمیت، عقبنشینی در یک حوزه، بهویژه در برابر فشاری چون آمریکا، آغاز زنجیرهای از شکستهاست. اگر امروز در موضوعی چون برنامه هستهای تسلیم شود، فردا باید در مسائل منطقهای، فرهنگی و حتی داخلی نیز کوتاه بیاید. بنابراین، مقاومت بهمثابه یک دیوار حفاظتی ایدئولوژیک در برابر اثر دومینوی فروپاشی تفسیر میشود.

5-         جایگزینی ایدئولوژی بهجای ناسیونالیسم

در غیاب ناسیونالیسم کلاسیک، که بر مبنای منافع ملی و تاریخ مشترک عمل میکند، جمهوری اسلامی بر نوعی ناسیونالیسم ایدئولوژیک بنا شده است: جایی که امت اسلامی، مبارزه با استکبار و ولایت فقیه جای ملت، قانون اساسی و منافع ملی را گرفتهاند. از این منظر، حتی توجیهات عملگرایانه برای عقبنشینی نیز از قدرت اقناع تهی میگردند.

 

کلام پایانی: هستی ایدئولوژیک یا مرگ نمادین

تسلیم در برابر ایالات متحده، برای جمهوری اسلامی ایران، صرفا یک عقب‌نشینی دیپلماتیک یا محاسبه استراتژیک نیست؛ بلکه معادل با نوعی فروپاشی هستی‌شناختی‌ست. جمهوری اسلامی نه‌فقط به‌مثابه یک ساختار حکومتی، بلکه به‌عنوان «امر نمادین» تعریف می‌شود؛ مجموعه‌ای از معناها، نمادها و انگاره‌ها که هویت خود را از «مقاومت» و «عدم‌انقیاد» در برابر «دیگری متخاصم» اخذ می‌کند.در این چارچوب، آمریکا نه صرفا یک بازیگر بین‌المللی، بلکه مصداق عینی و متافیزیکی «استکبار» است؛ آن نیرویی که در گفتمان انقلاب اسلامی باید همواره در برابرش ایستاد تا هویت، معنا و تداوم نظام تثبیت شود. تسلیم در برابر چنین نیرویی، به معنای نقض اصل بنیادینی‌ست که نظام بر اساس آن زاده شده است: اصل ایستادگی به هر قیمت، حتی اگر این ایستادگی به مرزهای فیزیکی فروپاشی نیز نزدیک شود.

 

از همین منظر، با وجود اینکە زیرساخت‌های حیاتی مانند فردو، نطنز یا اصفهان بمباران می‌شوند، آنچه باید حفظ شود، بقاء صرف نیست، بلکه «معنای بقاء» است؛ و این معنا در سایه بەاصطلاح «مقاومت» تثبیت می‌گردد. جمهوری اسلامی حاضر است هزینه‌های سنگین، حتی غیرقابل تصور، را بپردازد، زیرا مرگ فیزیکی را بر مرگ نمادین ترجیح می‌دهد؛ همان مرگی که به معنای تهی شدن از معنا، از دست رفتن مشروعیت ایدئولوژیک، و گسست از حقیقت شبەانقلابی‌ست که خود را به آن متعهد می‌داند. به بیان دیگر، جمهوری اسلامی در تلاقی میان «بودن» و «همزیستی کردن» همواره دومی را طرد کرده، حتی به قیمت نابودی اولی. این گزینش، پارادایم اصلی درک رفتار آن در سطح ژئوپلیتیک و ایدئولوژیک است: نظامی که نه برای بقاء، بلکه برای معنا و نمادهای ایدئولوژک بنیادگرایانەاش می‌جنگد؛ و معنا برایش، همان عدم‌سازش است.


شاهۆ حوسێنی: بەربەستێکی دەروونیی ناسیۆنالیزمی کوردی کێشەی هزری و گوتارییە، نەک بەتەنیا سیاسی

  دیمانە: حەسەن شێخانی ئاماژە : پرسی نەتەوە بۆ ئەو نەتەوانەی خاوەنی دەوڵەتی نەتەوەیی خۆیانن و ناسنامەی نەتەوەییان جێگیر بووە و هیچ مەترس...